عکس نوشته شهدا

عکس نوشته شهدا، پوستر وصیت‌نامه، خاطرات و زندگی نامه‌ی شهدا

عکس نوشته شهدا

عکس نوشته شهدا، پوستر وصیت‌نامه، خاطرات و زندگی نامه‌ی شهدا

عکس نوشته شهدا

بسم رب الشهدا
🌷 به وبلاگ «عکس نوشته‌ شهدا» خوش آمدید.
🌷 ما را در پیام‌رسان ایتا و اینستاگرام با این آدرس دنبال کنید:
@aks_neveshte_shohada
🌷 انتشار عکس نوشته‌ها بدون ذکر منبع مجاز است. (به شرط صلوات به نیت ظهور امام زمان روحی فداه)

آخرین نظرات

۷۷ مطلب با موضوع «خاطرات شهدا» ثبت شده است

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا : شهید مصطفی خادمی (از لشکر فاطمیون)

 🌷یکی از خاطرات شهید«مصطفی» از زبان یکی از مسئولین اعزام : 

 

🍃چون مصطفی از ناحیه چشم سمت چپ مشکل داشت موقع اعزام با مشکل روبرو شد و مسئولین اعزام با رفتن وی مخالفت کردند و گفتند که با یک چشم نمیتوانی اعزام شوی و باید برگردی. 

🍃«مصطفی» در جواب گفته بود که یک چشمم که نمیبینه خب کار خداست اما چشم دیگرم که میبینه و میخوام اونم فدای حضرت زینب(س) کنم. 

🍃حالا که بی بی زینب(س) منو طلبیده شما مانع میشید. باشه من برمیگردم ولی اون دنیا شما باید جواب حضرت زینب(س) رو بدید و مسئولین اعزام همه از این حرف «مصطفی» خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و با اعزام«مصطفی» موافقت کردند. 

🌷روحش شاد و راحش پر رهرو باد .

📝برگرفته از نرم افزار فاطمیون

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۷:۴۳
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا : شهید محمد کیهانی

🌷زیارت امام رضا (ع)🌷

💫همسر مکرم شهید کیهانی نقل می کند، شهید محمد قبل از آخرین اعزام وقتی به مرخصی آمده بود به ما گفت می‌خواهم شما را به مشهد ببرم.ما را به زیارت امام رضا (علیه السلام) برد. ی

💫ک بار وقتی از حرم بیرون آمدیم، نگاهش کردم همه محاسنش از شدت گریه و زاری خیس شده بود. به محمد گفتم من را آوردی زیارت یا آمده‌‌ای کار خودت را پیش امام رضا (علیه السلام) راه بیندازی؟

💫گفت: شرمنده‌ام جبران می‌کنم. انگار وعده شهادت را از امام رضا (علیه السلام) گرفته بود. به محمد نگاهی کردم و گفتم: محمد جان کار خودت را کردی دیگر. 

💫در نهایت هم در 95/8/8با اصابت گلوله به پیشانی‌اش به آرزویش رسید و نذرش را با ریختن خونش در راه اسلام و یاری دین پیامبر اکرم(صل الله علیه وسلم) ادا کرد.

💫آری مقربان درگاه خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) برای نزدیکی به آنها می کوشندو بر سرجان معامله می کنند.

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۵:۱۳
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

باخاطرات شهدا: شهید حسین فصیحی (از شهدای دفاع مقدس شهرستان دستجرد)

 

🌷برادرم جوانی قدبلند و زیبا و خوش اخلاق وشوخ طبع بود .با همسایه ها و دوستان و فامیل ها بسیار مهربان بود وبا خدا و مردم دوست بود .

🌷یک روز از جبهه به خانه آمد ؛ من و پدرو مادرم  در صحرا مشغول جمع آوری محصول (چغندرقند) بودیم .که دیدم برادرم به صحرا آمد با پدرو مادرم دست و روبوسی کرد وتا عصر هم ماند و پا به پای ما در صحرا به پدر و مادرم کمک کرد . و آفتاب غروب باهم به خانه برگشتیم در بین راه مادرم به برادرم گفت : اگر می شود دیگر به جبهه نرو و بمون وبه پدرت در جمع آوری محصولات کمک کن ؛ برادرم در جواب گفت : (حالا در جبهه به وجود تک تک ما نیاز است ؛هر وقت دشمن "عراقیها " را از خاک ایران بیرون کردیم باشد میایم و میمانم و کمک دست پدرم می شوم ) .

🌷حالا ما وظیفه داریم مثل حسین در جنگ وارد شویم و مثل حسین به شهادت برسیم .

🌷اگر برادر شهیدم بود الان ۵۱ ساله بود .

خیلی دلتنگش هستیم به امید روزی که با پدرو مادرم در جمع  همه ی شهیدان ملحق شویم . 

 

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۸:۲۲
خادم الشهدا

خاطره شهید علی شاهسنایی

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی  عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا: شهید علی شاهسنایی

🌷خاطره هم رزم شهید در جبهه شمال غرب🌷

💫در یکی از عملیاتها که با علی دونفری بودیم و قرار بود تونلی در دل برف و تو اون سرما بکنیم برای پست دادن و دید کافی روی دشمن اول علی مشغول کار شد و شروع کرد به کندن تونل منم مواظب بودم که مشکلی پیش نیاد و خطری تهدیدمون نکنه.

💫کلا اخلاق علی رو همه میدونستن هیچ وقت اجازه نمیداد تا وقتی که هست کسی کاری انجام بده و پیش قدم بود تو اینطور کارها.بعد از چندین دقیقه که علی مشغول کندن این تونل بود بهش گفتم علی کلنگ رو بده نوبت منه.آخه هوا خیلی سرد بود و علی حتی دستکش هم نداشت خلاصه در جواب من علی با نظر من مخالفت کرد و گفت من تونل رو میکنم فقط یه خواهش ازت دارم اگه میخوای من خسته نشم برای من روضه بخون.گفتم باشه از کی بخونم علی جان.گفت روضه مادرمون حضرت زهرا(س) رو بخون.منم شروع کردم به روضه خوندن و علی هم همینطور که تونل رو میکند قطره های اشکش همینطور مثل ابر بهاری از رو گونه هاش می ریخت وگریه میکرد.

💫 آخرش هم علی با مدال حضرت زهرا(س) و تیری که به پهلوش خورد به آسمان پر کشید و زهرایی شهید شد.

 

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۷
خادم الشهدا

شهید مرتضی کریمی

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با هاطرات شهدا : شهید جاویدلاثر مرتضی کریمی

🌷خاطره ای ازحنانه خانم

                       "گنجشک بابا"

✨بابا هروقت می‌خواست بره بیرون صدا می‌کرد حنانه ملیکا، گنجشکای بابا، کی می‌ره لباس بابا رو بیاره ملیکا زودتر از من می‌رفت و لباسها رو می‌آورد همیشه همین طور بود. یکبار ناراحت شدم گفتم بابا چرا همیشه ملیکا باید لباستاتو بیاره. چرا به من اجازه نمی‌ده؟ سرم رو بوسید گفت حنانه جان گنجشک بابا تو بزرگتری اون کوچولویه عیبی نداره حالا چه تو بیاری یا اون من هردوتونو دوست دارم. تو بزرگی باید هوای آبجی کوچیکت رو داشته باشی. آروم شدم و هیچی نگفتم.

💫کاش الان بود و همیشه ملیکا بهش لباس می داد دیگه ناراحت نمی شدم.  میشه فقط برگردی باباجونم؟

 

📝برگرفته از: کانال شهید جاویدالاثر مرتضی کریمی

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

 

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۵
خادم الشهدا

خاطره ی شهید عبدالمهدی کاظمی

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا: شهید عبدالمهدی کاظمی

🌷خاطره همسر شهید :

💫همسرم برای من تعریف کرده بود در زمان مجردی با دوستانش به قم رفته و در محضرآیت الله بهجت حاضر شده بودند.آیت الله بهجت در نگاه اول به او لبخند زده و گفته بود:پسرم تو از طرف خدا برگزیده شده ای و به مقام رفیع شهادت می رسی.

 

💫در دوران عقد به مناسبت میلاد امام زمان به قم و جمکران رفتیم بعد از زیارت حرم مطهر به دیدار آیت الله بهجت رفته و سلامی عرض کردیم. آیت الله بهجت به فرهاد گفت باید اسمت را عوض کرده و به عبدالصالح یا عبدالمهدی تغییر نام دهی.فرهاد هم اسم عبدالمهدی را انتخاب کرد.جالب است بدانید شهادت عبدالمهدی مصادف با تاج گذاری امام زمان بود.

📝برگرفته از : نرم افزار شهید عبدالمهدی کاظمی

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۴
خادم الشهدا

شهید مهدی عزیزی

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا: شهید مهدی عزیزی

🌷کتاب های شهید مهدی🌷

💫کتاب های مهدی را که گوشه ی کتاب خانه است را نگاه می کردم .چشمم افتاد به کتاب تفسیر موضوعی قران کریم . بیاد آوردم روزهای قبل از رفتن به اخرین ماموریتش این کتاب را در دستش دیده بودم .بلند شدم طبق  وصیت خودش  که گفته بود :(به وسایلم  با وضو دست بزنید )وضو گرفتم .کتاب را برداشتم  وشروع کردم به خواندن .

در اولی صفحه ی کتاب شعر زیباو پر معنی از امام  خمینی ره با خط خوب نوشته بود . به نظرم خیلی با تامل و با جان ودلش ان را نوشته بود .با تاریخ وساعت...

 

💫الا یا ایهاالساقی  ،زمی پر ساز جامم را 

که از جانم  فرو ریزد ،هوای ننگ ونامم را 

از آن می ریز در جامم ،که جانم را فنا سازد 

برون سازد زهستی ،هسته ی نیرنگ و دامم را 

از آن می ده که جانم  را زقید خود رها سازد 

به خود گیرد زمامم را ،فرو ریزد مقامم را    

از آن می ده که در خلوتگه رندان بی حرمت 

به هم کوبد سجودم را ،به هم ریزد قیامم را 

نبودی در حریمِ قدسِ گلرویان میخانه   

که از هر روزنی  آیم، گلی گیرد لجامم را

💫سه شنبه  31 اردیبهشت  92    

 

💫تاریخ نوشتن  شعر رو که نگاه می کنم تقریبا دو ماه قبلا از شهادتش  است و با توجه به معنز شعر در میابم که مهدی از مدتها قبل دل از هر چه غیر خداست بریده و اماده ی پر کشیدن به سوی پروردگار بوده  و چه خوب سرنوشتی داشت ،🌷شهادت .....🌷

شادی روح همه ی شهدا صلوات ...

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۰
خادم الشهدا

شهید وحید نومی گلزار

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا: شهید وحید نومی گلزار

مرخصی بدون حقوق از شرکت نفت گرفت وراهی عراق شد, دوستانش هر کاری کردن به زیارت امام حسین علیه السلام تو عاشورا برود نرفت و گفت: شما بروید عاشورای من اینجاست, و ظهر عاشورا در بیجی سامرا به شهادت رسید.

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۶
خادم الشهدا

شهید علی تمام زاده

(برای دریافت تصویر با کیفیت اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا : شهید علی تمام زاده (شیخ ابوهادی)

🌷خداحافظی آخر🌷

✨به خانواده اش نگفته بود که به سوریه می‌رود. وقت رفتن با گوشی [دوستش] با خانواده و مادرش تماس گرفت و با خوشحالی‌ که پر از بغض بود در گفتگویی عاشقانه با  مادرش گفت: دارم می‌روم مشهد و ان‌شاءالله سریع برمی‌گردم. حاج خانم هم به‌ روی خودش نیاورد و خداحافظی کرد.

✨بعد از اینکه علی از ما جدا شد مادر به گوشی [دوستش] زنگ زد و با صدای لرزان گفت: علی رفت سوریه؟

✨[دوستش] هم گفت: علی به شما گفت می‌روم مشهد مادر جان، مشهد یعنی محل و مکان شهادت، ان شاءالله هر آنچه خیر است برایش رقم بخورد.

✨علی رفت مشهد، پیکرش را هم از سوریه به معراج الشهدا آوردند. از پهلو مجروح شده بود و به دلیل خونریزی در باغ زیتونی حوالی حلب شربت شهادت را نوشید.

✨ فاطمیون و مجروحیت‌شان از پهلو آتش به جان شیعه انداخته است.

📝منبع: کانال دم عشق،دمشق

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۲۴
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا ، شهید حامد جوانی

✨فرازی از وصیت نامه شهید حامد جوانی:✨

🌷 ای عاشقان اهل بیت رسول الله! 

من خیلی آرزو داشتم که 1400 سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم

و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم... لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون 💫حضرت عباس(ع)💫 در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم....

 

✨برشی از کتاب شبیه خودش (خاطرات و زندگی نامه شهید حامد جوانی):✨

🌷بی‌راه نبود که حامد بین مجروحان ایرانی معروف شده به شهید ابالفضلی... . جلوی چشم امیر تمام روضه‌های ابوالفضلی که شنیده بود و تمام نوحه‌هائی که خوانده بود مجسم شدند؛ حامد سر تا پا زخم بود بی‌دست‌ و بی‌چشم‌هایش با سری مجروح و جسمی سر تا پا زخمیِ تیر و ترکش... .  یادش افتاد حامد همیشه‌ی خدا عاشق روضه‌ی ابوالفضل بود. یادش افتاد حامد همیشه می‌گفت من اگر روزی ریش سفید هیئت شوم، همه‌ی نوحه‌خوان‌ها را می‌گویم فقط روضه‌ی ابالفضل بخوانند... . 

🌷پاسداری که حامد را از معرکه برگردانده بود، آن‌جا بود. دست کرد توی جیب پیراهن نظامی‌اش و یک دفترچه داد به امیر؛ «این‌ روز عملیات توی جیب حامد بودند.» دفترچه‌ی یادداشتی که توی یکی از برگه‌هایش عکس رزمنده‌‌ای نقاشی شده بود که روی زمین افتاده با دست‌هائی قلم شده و سر تا پا زخمی... .

 

x🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

 

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۳۰
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا

شهید حاج اسماعیل حیدری

🌾خاطره ای از زبان همسر گرامی شهید:

🌷مردان خدا هر جا که باشند اگر خطری رو ببینن برای دفع خطر تلاش میکنند.

🌷وقتی حاجی از سوریه برای بار آخر به مرخصی آمدن 🌷نیمه شعبان بود خیلی دوست داشتم که با هم بریم جمکران و راهی شدیم جاده ی قم خیلی شلوغ بود اما تصمیم گرفتیم که بریم 🌷من سوریه کنار حاجی نبودم ندیدم چطوری جانش رو سپر بچه ها و مردم سوریه و حلب کرده ولی اون روز تو جاده قم دیدم و متوجه شدم. 

پسرم حسین آقا داشت رانندگی میکرد و حاجی کنارش نشسته بود نا گهان حاجی ترمز دستی ماشین رو که باسرعت در حال حرکت بود رو کشید و به یک چشم به هم زدن   رفت طرف صندق عقب ماشین کپسول آتش نشانی رو گرفت وپدر و پسر به طرف جلوی ماشین شروع کردندبه  دویدن ؛

ناگهان چشمم خورد به یک ماشین پراید که جلوی ما واژگون شده داره چند دور پشت و رو میشه و حاجی اسماعیل و پسرم هم طرفشون میرفتن🕊خیلی ترسیده بودم یک لحظه به فکرم رسید اگه پراید آتیش بگیره دو تا از عزیزانم در خطر آتش گرفتن هستن .....من دیگه طاقت دیدن نداشتم و چشمام رو با دستم گرفتم و خدا رو صدا میزدم تا کمکشون کنه ؛خوشبختانه پراید آتش نگرفت وآنها با کمک چند نفر دیگه ماشین پراید رو بر گرداندن و از کپسول آتش نشانی استفاده نشد 🕊وقتی حاجی اسماعیل برگشتند داخل ماشین گفتن یک پسر جوون پدر و مادرش رو میبرد جمکران خدا بهشون رحم کرد.... 

 

با این خاطره خواستم بگویم در آن لحظات حاجی آتش نشان شدن.

 

هر لحظه میتونی آتش نشان بشی و به کمک مردم بری مثل حاج اسماعیل حیدری شهید مدافع حرم -چه در جاده باشی چه در حلب فقط هدف خدا و خدمت مردم باشه پس مردان خدا السابقون السابقون هستن .... از جان گذشته هستند و در راه خدمت به خدا و مردم بی دفاع هر کاری انجام میدهند.

 

x🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۰۵
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا ، شهید صادق عدالت اکبری

🌷خاطره ای از عقد شهید🌷

🌷در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید»..خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی شهادت کرده بود .

🌷اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهدا بود .وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که میشود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟ با خود گفتم اگر در بین این شهدا، شهیدی را هم نام آقا صادق ببینم این دعا را خواهم کرد .

🌷دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صادق جنگی را دیدم . در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم. (همسر شهید)

 

x🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۲۷
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا 

شهید رضا دامرودی

🌷تلاش برای شهید گمنام🌷

با وجود اینکه روستای دامرود (سبزوار) سه شهید در زمان دفاع مقدس تقدیم کرده بود اما در روستا مزار شهید نداشتیم... 

رضا خیلی پیگیر بود تا هماهنگی های لازم برای تشییع و تدفین یک شهید گمنام در روستا انجام شود.

می گفت حیف هست که یک شهید در روستا نیست.

یک شهید باید باشد تا مراسمات ملی_مذهبی کنار مزارش انجام شود و یک محل آرامش برای مردم روستا باشد.

در حال پیگیری همین موضوع بود که خودش راهی دفاع از حرم عمه جان زینب سلام الله شد.

رضا به خواسته دلش رسید و تلاشش هم نتیجه داد.

الان در روستا  یک شهید داریم... 

شهید رضا دامرودی (اولین شهید مدافع حرم سبزوار)

حالا مزار خود رضا شده محل مراسمات مذهبی روستا...

یک نقطه برای نزدیکتر شدن به خدا

یک نقطه برای آموختن درس مردانگی و غیرت...

 

x🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۰۷:۴۰
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت بر روی عکس کلیک کنید)

با خاطرات شهدا

شهید حسین محرابی

🌷حجاب🌷

یک روز تو خیابون احمد آباد در حال راه رفتن بودیم  که حسین آقا از اوضاع حجاب و پوشش خانم ها در اون مکان به شدت ناراحت شد.

گفتجرات نمی کنم حتی لحظه ای چشم هام روبه روم رو نگاه کنه . گفت مگر این خانم ها که این طور وارد خیابان میشن برادر یا شوهر یا پدر ندارند .

 بعد متوجه صدای اذان مغرب شد وگفت که دیگه امر به معروف ونهی از منکر زبانی فایده نداره رفت واز جلو یک مغازه یک کارتن آورد و من متعجب او را نگاه می کردم کارتن رو باز کرد وایستاد وباصدای بلند شروع کرد به اذان گفتن مردم همه نگاه می کردن اصلا نگاه های مردم براش مهم نبود شروع کردبه نماز خواندن.

 من خیلی خجالت کشیدم رفتم ،یک متر اون طرف تر ایستادم  کاش اون روز می رفتم وبا افتخار کنارش می ایستادم.

آدم هایی که در حال رفت و آمد بودند مثل آدم های متحجر به او نگاه می کردند.

 نمازش که تمام شد کارتن رو برداشت و گذاشت سر جاش وگفت الان باید با کار عملی امر به معروف را انجام داد ومن الان معنی حرف یک سال پیش او را می فهمم. 

(خاطره از همسر شهید)

 

x🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۰۷:۳۰
خادم الشهدا

(برای دریافت تصویر با کیفیت بر روی آن کلیک نمایید)

با خاطرات شهدا

شهید پویا ایزدی (ابوریحانه)

🌷شب عید نوروز بود و هنوز کلی کار در خانه مانده بود.

عصر بود که پویا از خانه بیرون رفت.

همسرش نمی دانست کجا می رود اما خواست زود برگردد.

ساعت 12 شب به خانه برگشت.

بعد از شهادتش بود که فهمیدآن شب بسته ها و اقلامی را بر در خانه ی مستمندان و فقرای شهر برده ، تا آنان هم با دلی شاد سال جدید را آغاز کنند.

(همسر شهید)🌷

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۰۵:۵۴
خادم الشهدا

با خاطرات شهدا: شهید مدافع حرم ، سعید سامانلو

صله ی رحم

خاطره ای از اقوام ، عید نوروز سال 1393 با شهید حاج سعید سامانلو:

آقا سعید به صله رحم بسیار مقید بود وقتی به خانه ما می آمد بسیار با او شوخی می کردم، پارسال عید که به خانه ما آمدند به او گفتم سریع یه دعای خوب (نوروزی) در حقم بکن. دستم را محکم فشرد و گفت: سایه پروردگار، سعادت، سلامتی، سکه های حلال، سفید بختی، سرافرازی ، سروری (که هفت سین زندگی است) را برای تو و خانواده تو و خانواده خودم خواستارم  و خدا جون شهادت را برای خودم. بعد خودش کلی خندید گفت چه دعایی کردما. بهش گفتم خیلی زرنگی یه عالمه (س) ردیف کردی اما برای خودت چرب تر بود.

 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۵۱
خادم الشهدا

با خاطرات شهدا : شهید مدافع حرم، علی تمامزاده
سه جبهه ی متفاوت
دیروز معرکه ای در منزل داشتیم بیا و ببین در خانه نشسته بودم که دیدم یکی یکی اقوام و آشنایان دارن میان خونه!
 اول خیال کردم برای مهمانی هست هرچند تازه از تعطیلات نوروزی فارغ شده بودیم وتبعا صله ارحام را هم بجا آورده بودیم (اونم چندبار چندبار! 
 اما بازم گفتم بارک الله به قوم و خویش! حقا که اینها از من در معنویات و رفتن به مهمانی و صله رحم و علی الخصوص چتربازی جلوترن!
فقط وقتی دیدم همه فامیل بدون استثناء (از برادر ها و خواهرها بگیر تا داماد ها و پدر و مادر و...) مسابقه صله رحم گذاشتن و جمع همه جمع است! فهمیدم که باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد!
 بله درست حدس زده بودم آمده بودن باصطلاح مرا از رفتن به منطقه منصرف کنند! جالب اینکه از همه نوع ابزار هم استفاده می کردند همه گزینه هایشان(!) را روی میز چیده بودند!! هم تشویق می کردند و هم تهدید! سیاست چماق و هویج بود دیگر! از تحریم شیر مادر و عاق والدین بگیر تا تشویق های آنچنانی در صورت انصراف!.  ارائه دلایل علمی و عقلی و تحلیل های آنچنانی هم کم نبود سر آخر هم بعد از خواهش و التماس کار به قسم دادن و اینها کشید گریه مادر و خواهر هم شده بود چاشنی ماجرا! خلاصه سرتان را درد ندهم چنان روزی بر من گذشت که مسلمان نشنود کافر نبیند!
ناخواسته یاد حرف های ابوحامد (شهید علیرضا توسلی) افتادم که بدین مضامین می گفت ما در سه جبهه متفاوت می جنگیم اولین جبهه جامعه خودمان هست بعضی افراد تحت تاثیر شایعات و تبلیغات و شبهات می گویند موضوع یک کشور بیگانه چه ارتباطی با ما دارد؟ چرا باید خطر مرگ را بپذیریم و جراحت را بجان بخریم؟ مگر کشور خودمان مورد تهاجم قرار گرفته که برای کمک به آنجا برویم و هزینه بدهیم؟  و... در حالی که جنگ امروز تکفیریها با ما ادامه و امتداد همان جنگ یزید و معاویه با لشکر امیرالمومنین وامام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم است 
وقتی از این جبهه سربلند بیرون آمدیم تازه بر می خوریم به جبهه دوم که خانواده خودمان است!  مخالفتها و دلسوزی های اهل خانه و کاشانه جزو عوامل بازدارنده در جبهه دوم هست محبت پدر و مادر نسبت به فرزند جوانی که می خواهد راهی میدان نبرد شود  و یا محبت جوان رزمنده نسبت به همسر و فرزندانش و خلاصه علایقه خانواده در کنار واکنش ها و مخالفتهای شدید و بازدارنده ای که از سوی خانواده ها می شود مانع از ورود به این میدان نبرد است اگر کسی توانست از این دو جبهه سربلند بیرون بیاید و موفق به پشت سر گذاشتن این دو جبهه سخت شد تازه می رسد به جبهه سوم که آسانترین جبهه نبرد است و جبهه سوم که مقابله با کفار و تکفیریهاست برای رزمندگان نسبت به آن دو جبهه در حکم تفریح است!!
 

🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷

https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada

برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۴۱
خادم الشهدا